آوینــــــــا عسلیآوینــــــــا عسلی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

✿بهونه زندگی من آوینا✿

آوینا شیرین تر از دیروز

سلام به عروسک نازم امیدوارم همیشه شاد و سالم و خندون باشی و همینطور سلام به دوست جونیامون که همیشه لطفشون شامل حالمون میشه بلاخره سومین مروارید توی صدف خوشگلت پیدا شد مبارکه عزیزم پس بگو دلیل اون همه بهونه گیری شما مشخص شد ببخش قند عسلم که ما متوجه نشدیم و خدا را شکر که این یکی هم بیرون اومدیم و شد 3 تا دندون سفید و کوچولو دندون سمت راست بالا قربونت برم حالا مدام دندوناتو بهم میکشی واااااای که چه صدایی میده (21 خرداد ) و دیگه اینکه آوینا جونم پیشرفت کرده و سینه خیز میره اونم با چه سرعتی دیگه به گردشم نمیرسیم به همه چی هم کار داره این روزا خانمی شده مثل مادر شوهرای بدجنس ! دور خونه رو میچرخه دنبال یه اشغال ریز و به محض رویت با س...
27 خرداد 1392

عزیزم به یاد داشته باش(2)

دخترم همیشه لبخند بزن ! بدون انتظار پاسخی از دنیا بدان روزی دنیا انقدر شرمنده می شود که بجای لبخندت با تمام سازهایت میرقصد.....       ...
14 خرداد 1392

از حموم یه هلو پرید بیرون

دختر نازم بزرگ شده و خانم  و دیگه از حموم نمیترسه و بر خلاف وقتی کوچولو بود وقتی حموم میبردمت حسابی گریه میکردی الان تو حموم بازی میکنه و کلی میخنده و منم کیف میکنم عزیزم   خوشکلم در حال بازی دخمل هلو شده بعد از حمام اب سیب میچسبه اخی تمیز شدیمااااا خسته شدیم وقته خوابه   ...
13 خرداد 1392

7 ماهگی عسلم

دختر خوب من هر روز خیلی کارای جدید انجام میدی که خیلی وقتا من یادم میره بنویسم !!! خییییییلی کنجکاوی و خیلی هواست به همه چیز هست دیگه میتونی بشینی عزیزم که چقدرم بهت میاد تو نابغه منی 2 تا مروارید سفیدت توی صدف قشنگت پیدا شده فرشته مهربون دندوناتو به موقعه برات میاره دستش درد نکنه ...... واییییییی وقتی بهت غذا میدم قاشق که به دندونت میخوره تق و تق صدا میده یا وقتی با لیوان اب میخوری به لیوان که میخوره یه صدای ریز ناز میده اون یه ذره دندون ناز طلات چقدرم که بهت میاد خییییییللیییی ناز تر شدی عروسکم قربون دندونای ناز کوچولوت برم نازنینم فرنی دوست نداری اما سوپ و خوب میخوری و همیشه تشنته و عاشق اب هستی اگر کسی هم اب بخو...
6 خرداد 1392

ناگفته های تازه

امروز دختر خوشکلم بدون کمک نشست ولی من نگذاشتم زیاد بشینی نگران شدم به مهره کمرت فشار بیاد زود خوابوندمت عجله ای نیست هر وقت دلت خواست و تواناییشو داشتی بشین دلم نمیخواد در اینده کمر درد بگیری عشق کوچولوم دخترکم مدام در حال غلت زدن هستی و دور خودت 360 درجه میچرخی وقتی خسته میشی همونجا میخوابی فدات شم وقتی هم برمیگردونمت خودت دوباره غلت میزنی انگار خیلی علاقه داری با کمال تاسف بگم  ... اخی که این دختر اخرش بابایی شد رفت.... دیشب خونه مامان محبوبه بودیم شما از خواب بیدار شدی و با چشم بسته گریه میکردی هیچ جوریم راضی نمیشدی ما هم زود خداحافظی کردیم و با سرعت نور خودمون به ماشین رسوندیم که بلکه خانم تو ماشین اروم بگیرن اما نه خیر...
5 خرداد 1392

روزت مبارک عزیزم

 آوینای نازنینم تا پیش از تولد تو بابایی در زندگی من فقط همسر بود با چاشنی عشق... تو امدی و امروز نقش پدری و همچنین دنیا و بهشت را به او تقدیم کردی .... پدرت در مهربانی انچنان سخاوتمند است که بهشت را چون لحظه لحظه های زندگیش با ما قسمت میکند... مادر خوب است ....پدر خوبتر دخترم از تو چه پنهان گاهی به سجاد حسودیم میشه ! او دنیا را از دید خالصانه و صادقانه تری میبیند و تو را جوری دیگر دوست دارد . جوری بهتر و صبورانه تر ... سجاد عزیز تر از جانم ارزو میکنم اغوش گرم و مهربونت تا ابد استوار و سلامت و مثل همیشه جای امن من و دخترم باشه . روزت مبارک .دوست دارم....       ...
4 خرداد 1392
1